چگونه سنِ زمین و منظومه شمسی را تعیین می‌کنیم؟

معتبرترین شیوه برای اندازه‌گیریِ سنِ یک سنگ عبارت است از تاریخ‌گذاری پرتوسنجشی (radiometric dating) که مبتنی بر اندازه‌گیریِ دقیقِ سهمِ اتم‌های گوناگون در سنگ است. مبنای این شیوه آن است که برخی اتم‌ها با زمان دچار تغییر می‌شوند، به‌گونه‌ای که می‌توانیم مشخص کنیم چه مدت این اتم‌ها درون ساختار جامد سنگ قرار داشته‌اند.
ایزوتوپ و واپاشیِ پرتوزایشی
شاید از دورۀ مدرسه به یاد دارید که مشخصۀ هر عنصر شیمیایی، تعداد پروتون‌هایی است که در هستۀ آن وجود دارد. تفاوتِ ایزوتوپ‌های یک عنصر، تنها در تعداد نوترون است. برای مثال، هر اتمی که شش پروتون در هستۀ خود دارد،؛ اتم کربن است، اما کربن دارای سه ایزوتوپ است: کربن12، که علاوه بر شش پروتون، 6 نوترون نیز دارد؛ کربن13، که علاوه بر شش پروتون، 7 نوترون دارد؛ و کربن14، که دارای 8 نوترون است.
بیشترِ اتم‌ها و کربن‌هایی که در زندگی روزمره با آن‌ها برخورد داریم، پایدارند، به این معنی که هستۀ آن‌ها همواره بدون تغییر باقی می‌ماند. برای مثال، بیشترِ کربنِ موجود در بدن ما کربن12 است، که پایدار می‌باشد. اما برخی ایزوتوپ‌ها ناپایدارند، به این معنی که هستۀ آن‌ها در معرضِ تغییر خودبه‌خود، یا واپاشی است؛ مثلاً تجزیه می‌شوند یا اینکه یک پروتون به نوترون تبدیل می‌گردد. می‌گوییم این هسته‌های ناپایدار، پرتوزا (radioactive)هستند. کربن14 نمونه‌ای از یک ایزوتوپ پرتوزا است، زیرا با تغییرِ خودبه‌خود به نیتروژن14 تبدیل می‌شود.
نرخِ واپاشی پرتوزایشی همواره برای یک ایزوتوپِ پرتوزای به‌خصوص، ثابت است، و دانشمندان می‌توانند این نرخ را در آزمایشگاه اندازه بگیرند. معمولاً برای بیان نرخ واپاشیِ یک عنصر از نیمه‌عمرِ آن استفاده می‌کنیم که عبارت است از زمان لازم برای آنکه نیمی از هسته‌های آن دچار واپاشی شوند. به این نکته توجه کنید که اندازه‌گیریِ نرخ واپاشی و تعیین نیمه‌عمرِ یک ایزوتوپ در آزمایشگاه، تنها چند ماه تا چند سال طول می‌کشد، هرچند خودِ نیمه‌عمر، میلیاردها سال باشد. نیمه‌عمر کربن14 حدود 5700 سال است، که آن را به ایزوتوپی سودمند برای باستان‌شناسانی تبدیل می‌کند که در تلاش‌اند تا قدمت سکونت‌گاه‌های انسان‌های باستانی را تعیین نمایند، اما این نیمه‌عمر برای تاریخ‌گذاریِ سنگ‌هایی با قدمت میلیون‌ها یا میلیاردها سال، بیش‌ازحد کوتاه است. البته نیمه‌عمرِ بیشتر ایزوتوپ‌ها بسیار طولانی‌تر از این است.

کتاب «آشنایی با نجوم»، صفحه 94

برداشت‌های نادرست: تخم‌مرغ‌ها در زمان اعتدال بهاری


بر اساس یکی از علائم مشخصۀ علم، لازم نیست شما ادعاهای علمی را کورکورانه باور کنید. دست‌کم بر اساس اصول، شما همیشه می‌توانید خودتان آن‌ها را بیازمایید. این ادعا را که هرساله در گزارش‌های خبری تکرار می‌شود در نظر بگیرید: اعتدال بهاری، تنها روزی از سال است که شما می‌توانید یک تخم‌مرغ را در حالت تعادل روی انتهای آن نگه دارید. بسیاری از مردم، این ادعا را باور دارند، اما اگر به ماهیت اعتدال بهاری فکر کنید بلافاصله مشکوک خواهید شد. اعتدال بهاری صرفاً نقطه‌ای از زمان است که نور خورشید در آن به‌طور مساوی بر دو نیم‌کره می‌تابد (شکل 2 3 را ببینید). به‌سختی می‌توان فهمید که چطور نور خورشید می‌تواند بر ایستاندنِ تخم‌مرغ تأثیر داشته باشد (به‌ویژه اگر تخم‌مرغ‌ها درون منزل باشند، نه زیر نور آفتاب)، و هیچ چیز خاصی در آن روز، نه پیرامون گرانشِ زمین وجود دارد و نه پیرامون گرانش خورشید.
مهم‌تر اینکه، می‌توانید این ادعا را مستقیماً بیازمایید. نگه داشتنِ یک تخم‌مرغ بر یک انتهای آن، کار ساده‌ای نیست، اما با تمرین می‌توانید این کار را در هر روزی از سال انجام دهید، نه فقط در روز اعتدال بهاری. شما نمی‌توانید تمام ادعاهای علمی را خودتان به این سادگی بیازمایید، اما درس سادۀ این مثال باید روشن باشد: قبل از پذیرشِ هر ادعای علمی، باید یک توضیح منطقی برای شواهدی که از آن پشتیبانی می‌کند، مطالبه نمایید.

کتاب «آشنایی با نجوم»، صفحه 66

برداشت‌های نادرست: آیا کریستف کلمب اولین کسی بود که فهمید زمین کروی است؟


یک افسانۀ شایع، این اعتبار را برای کریستف کلمب قائل است که وی نخستین کسی بود که فهمید زمین کروی است، اما آگاهی از کروی بودن زمین به 2000 سال قبل از کلمب برمی‌گردد. نه تنها دانشورانِ زمان کلمب به‌خوبی می‌دانستند که زمین گِرد است، بلکه حتی به اندازۀ تقریبیِ آن نیز دست یافته بودند: محیط زمین را نخستین بار دانشمند یونانی «اراتوستِن» در حدود 240 سال قبل از میلاد اندازه گرفت. در حقیقت، یک دلیل احتمالی برای آنکه کریستف کلمب به سختی توانست یک پشتیبانِ مالی برای سفرهای خود پیدا کند آن بود که او تلاش می‌کرد نکته‌ای را اثبات کند که اشتباه بود: او ادعا داشت فاصلۀ دریایی از غرب اروپا تا شرق آسیا، کمتر از آن چیزی است که دانشمندان اعلام می‌کردند. زمانی که بالاخره یک پشتیبان در اسپانیا پیدا کرد، متأسفانه چنان بدون آمادگیِ لازم سفر خود را آغاز نمود که اگر قارۀ آمریکا در مسیر وی ظاهر نمی‌شد، قطعاً سفر وی با یک فاجعه به پایان می‌رسید.

کتاب «آشنایی با نجوم»‌، صفحه 54